روح
بررسی علمی روح
شواهد علمی تایید میکنند که انسان همیشه به این شکل نبوده است. تمام موجودات از جمله انسان فرگشت را تجربه کردهاند. اگر به چندین نسل قبلتر برویم انسان شباهت زیادی به سایر موجودات داشته است. انسان اولیه آگاهی امروز را نداشته است و در لحظه زندگی میکرده است. انسان اولیه نمیتوانسته به این فکر کند که هدف از خلقت او چه بوده است و و همچنین نمیتوانسته در مورد این که چگونه آفریده شده است فکر کند. پس میتوان با قطعیت گفت که تفاوت زیادی از نظر ذهنی و رفتاری بین انسان و سایر موجودات وجود نداشته است. انسان تکامل پیدا کرد و آگاهی در او به وجود آمد. توانست برای خود منیت قائل شود و در مورد هدف آفرینش خود فکر کند. توانست به گذشته و آینده فکر کند و تاریخ حدودی مرگ خود را پیش بینی کند. و تلاش برای بقا به انسان و هیچ موجود دیگری اجازه نمیدهد مرگ را بپذیرد. همچنین ندانستن هدف آفرینش و چگونگی آن برای انسان قابل قبول نبود و همواره به انسان انگیزه میدهد تا در مورد آن فکر کند. با این فرض که انسان و سایر موجودات در نقطهای از نظر آگاهی مثل هم بودهاند سوالات زیادی پیش میآید؛ آیا روح همیشه در انسان وجود داشته است؟ آیا روح علاوه بر انسان در سایر موجودات نیز وجود دارد؟ آیا روح از نقطهای که انسان به آگاهی رسید در او به وجود آمده است؟ انسان امروزی تفاوت فاحشی با سایر موجودات دارد. مانند ماشینی که برق در آن جاری میشود و به آن جان میبخشد ما و سایر موجودات نیز جسمی فیزیکی داریم که جان در آن جاری شده و به آن زندگی میبخشد. قسمت فیزیکی بدن ما به محیط وابستگی زیادی دارد و تک تک اتمهای سازنده بدن ما از موادی ساخته شدهاند که در طبیعت یافت میشود و متصل به یک شبکه بزرگ هستند که در آن از گرانش، اکسیژن، نور خورشید، دما و… تاثیر میگیرند. قسمتی که آن را روح مینامیم نیز احتمالا به یک شبکه متصل باشد، شبکهای که برای فکر و احساسات اولیه ما ناشناخته است. شاید این شبکه همیشه و در همه جا هست و موجودات با توجه به مواردی میتوانند از مقدار کم تا مقدار زیاد با این شبکه همپوشانی داشته باشند. هر چه که هست تا به امروز کسی نتوانسته بگوید روح چه شکلی است.
ارتباط روح و کوانتوم
در حال حاضر انسان با توجه به میزان شناخت و درکی که از هستی به دست آورده است میتواند علوم ماورالطبیعه را از دو منظر مورد بررسی قرار دهد؛ از منظر فیزیک نیوتونی و از منظر فیزیک کوانتومی. این دو دسته بندی ابزارهای موجود و در دسترس هستند که توسط انسانها توسعه پیدا کرده است. در فیزیک نیوتونی آینده قابل پیش بینی است و اساسا با متغیرهایی سروکار داریم که موجود هستند. در فیزیک نیوتونی تمام پارامترها معین و قابل درک و اندازه گیری هستند. در فیزیک کوانتومی هیچ چیز قطعی نیست و با مجموعهای از احتمالات سروکار داریم. در فیزیک نیوتونی تقریبا همه چیز را میدانیم؛ در فیزیک کوانتوم چیزهای خیلی کمی میدانیم. روح، آگاهی، هوشیاری، انرژی یا هر اسمی که برای آن بگذاریم، قطعا از دیدگاه فیزیک نیوتونی قابل بررسی نیست. روح نمیتواند شکل داشته باشد و با هیچ یک از احساسات شناخته شده قابل بررسی نیست. روح محدودیت زمان و مکان ندارد و محدود به چارچوب جسمی نیست. گاهی چیزی را تصور میکنیم، آرزو میکنیم و یا تصویر سازی میکنیم و آن تصویر در جهان فیزیکی شکل واقعی به خود میگیرد و با این که سازوکار آن را نمیدانیم ولی باعث شگفتی ما میشود؛ با توجه به این که یک کوانتوم تابعی از بی شمار احتمال است و ناظر باعث میشود تابع احتمال به یکی از حالتهای ممکن فرو بریزد و با توجه به نظریه جهانهای موازی، تمام احتمالات ممکن در دنیای کوانتومی به صورت همزمان از ازل تا ابد وجود داشتهاند و احتملا ما در یک حالت روحی خاص تابعی از این احتمالات را در دنیای فیزیکی به واقعیت تبدیل میکنیم. شاید سستی باور به روح ناشی از سعی ما در تصور آن با فیزیک نیوتونی است. چیزی که آن را روح مینامیم هیچ همپوشانی با دنیای فیزیکی نمیتواند داشته باشد. روح هیچ اندازه، شکل، نور، وزن و… ندارد. روح مفهومی بسیار عمیق است که درک آن با جسم فیزیکی ممکن نیست.
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد :)