بودن یا نبودن؟ مسئله این است!

آیا قبل از این که ما به دنیا بیاییم و یا بعد از این که بمیریم همچنان چیزی که آن را هستی اسم گذاری کرده‌ایم وجود دارد؟ وجود داشتن یا وجود نداشتن چیست؟ چه طور ممکن است چیزی وجود نداشته باشد و ما بتوانیم به آن اشاره کنیم؟ آیا می‌توانیم بگوییم کهکشان‌ها وجود دارند و فضای تهی بین آن‌ها وجود ندارد؟ اگر وجود ندارد، پس کهکشان‌ها در کجا قرار گرفته‌اند؟ از طرفی چه طور ممکن است چیزی که فقط در ذهن ما موجودیت دارد وجود داشته باشد و قبل از تولد و یا بعد از مرگ هیچ اثری از آن نباشد. به نظر می‌رسد مفهومی به نام وجود یا عدم وجود مفهومی انتزاعی باشد که با حیات گره خورده است؛ یک قرارداد پذیرفته شده بین موجودات. وقتی چیزی را می‌بینیم، وقتی چیزی را لمس می‌کنیم و یا می‌شنویم به آن موجودیت می‌دهیم. بودن و نبودن چیزی است که در چارچوب فکر انسان تعریف شده است. از نظر انسانی که هنوز به دنیا نیامده است و یا انسانی که زنده نیست با این پیشفرض که قسمت فیزیکی او خاموش شده است، نه وجود و نه عدم وجود معنایی ندارند. ما در دنیای فیزیکی می‌توانیم با ماده ارتباط برقرار کنیم و عموما آن را بودن در نظر می‌گیریم؛ ولی در متافیزیک و چیزهایی که خارج از احساس ما هستند بودن معنی خود را با آن تفسیری که از آن داریم از دست می‌دهد. وقتی ما هستیم چیزی به نام نبودن معنی ندارد و وقتی که ما نیستیم چیزی به نام بودن معنی پیدا نمی‌کند.

0 پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید

می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟
خیالتان راحت باشد :)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *