هوش مصنوعی ابزاری برای ورود به عصر سلیقه گرایی
انقلاب هوش مصنوعی و شباهت آن با انقلاب صنعتی
این روزها بشر شاهد تجربه افقی جدید و تاریخی است. افقی که در آن هوش مصنوعی پا به عرصه ظهور گذاشته است. شروعی غافلگیر کننده و البته ترسناک که با وعدهها و چشم اندازهای وسیعی که برای آن در نظر گرفته شده سرمایههای عظیمی را به سمت خود جذب کرده است. چیزی از آمدنش نگذشته است که جنگ سرد میان ابرقدرتها را رقم زده است و چشم طمع سیاستمداران را به خود دوخته است. همه را انگشت به دهان کرده و نقل مجلس بسیاری از محافل شده است. هوش مصنوعی به راستی قرار است انقلاب بزرگی را رقم بزند؛ انقلابی به وسعت کل پیشرفت بشری. البته که این شکل و شمایل از تغییر و تحول برای بشر غریبه نیست؛ روزی که نفت کشف شد و ماشینها با وعدههای رنگی پا به زندگی مردم گذاشتند هم شاهد چنین انقلابی بودیم؛ ماشینها قرار بود بیایند و همه چیز را تغییر دهند. قرار بود کارها را برای مردم آسانتر کنند و باعث شوند انسانها وقت بیشتری برای خود ذخیره کنند و از وقت آزاد خود لذت بیشتری ببرند. قرار بود ماشینها به انسانها آزادی عمل و کنترل بیشتری بر زمان بدهند و شور و خوشبختی را با خود به ارمغان بیاورند؛ ولی در عمل نه تنها چنین اتفاقی را رقم نزدند، بلکه انسان را اسیر چرخ همستری کردهاند که صبح تا شب با اهدافی مبهم و پوچ به دور خودش میچرخد. اهدافی که با دروغ تلفیق شدهاند و میخواهند از ما چیزی بسازند که حقیقتا به آن تعلق نداریم. اهدافی که شکاف عمیقی بین ما و خواست و اراده طبیعت به وجود آورده است. اهدافی که تنبلی، کمبود، مصرف گرایی و جلب توجه را سرلوحه خود قرار داده است و هر لحظه بیشتر ما را به اعماق این باتلاق فرو میبرد.
ماشینها نتوانستند وعدههایی که قولش داده شده بود را عملی کنند. حالا ما انسانها هستیم که برده این ماشینها شدهایم و بیشتر از هر زمان دیگری دچار کمبود وقت هستیم و در عمل اسیر زمان شدهایم. کارخانهها به عنوان اجزای تشکیل دهنده صنعت، انسانها را به کار گماردهاند و بر وقت و انرژی انسانها احاطه پیدا کردهاند تا بتوانند عطش رو به فرونی مصرف گرایی در مردم را فروکشانند. امروزه فرهنگ مصرف گرایی حرف اول را در دنیا میزند. مردم به طور وسواس گونهای به دنبال رفاه و تجملات هستند. دنیا هر روز با سرعت بیشتری به سمت ماشینی شدن حرکت میکند. شرکتها تبدیل به غولهای تبلیغاتی شدهاند که هیچ حد و مرزی برای پیشرفت و فروش قائل نیستند. آنها میخواهند به هر قیمتی که شده محصولات خود را به مشتری بفروشند تا با این کار کسب و کار خود را گسترش دهند. تنوع محصولات بالا رفته است و تقریبا برای هر سلیقهای انتخابی وجود دارد. زندگی بشر چنان گرهای با ماشینها خورده است که برخی توان هماهنگی با سرعت تغییر و تحولات زندگی مدرن را ندارند. آشفتگی و اضطراب زندگی مردم را تحت تاثیر گذاشته است، آنقدر که ذهن ما را به صورت وسواس گونهای به سمت نظم و مینیمال گرایی به عنوان راه فراری از شلوغی زندگی ماشینی برده است.
رابطه زندگی مدرن با عدم خوشحالی نسل بشر
آن کشاورز و چوپانی که قبل از ظهور ماشینها صبح تا شب خود را در صحرا میگذراندند دغدغه کمتری نسبت به گذر زمان داشتند. معنی ساعت برای آنها چیزی جز حرکت خورشید از سمت شرق به غرب نبود؛ و اوج تخصص آنها تجربهای بود که در طول زندگی خود که آن را وقف طبیعت کرده بودند به دست آورده بودند. آنها دغدغه گذر عمر و ترس از پیری و مرگ را نداشتند. چیز زیادی برای از دست دادن نداشتند که بهایش چنگ انداختن به زندگی باشد. ساعتها وقتی به وجود آمدند که زمان اهمیت پیدا کرد. زمانی که انسانها به کارخانهها رفتند و خواستند خود را با ماشینها هماهنگ کنند ساعتها مهم شدند؛ آن زمان که مردم سرگرم حساب کتاب شدند و توافق کردند زمان خود را بفروشند ساعتها بر روی دیوارها کوبیده شدند. البته که این هم نوعی از زندگی است و ممکن است بسیاری به آن علاقمند باشند؛ ولی این زندگی فاصله زیادی با زبان طبیعت و سرشت آدمیزاد دارد.
بی انگیزگی و تنبلی و منشاء آن
تنبلی و بی انگیزگی نیز یکی دیگر از آثار جانبی زندگی ماشینی بوده است. مدرنیته انسانهایی را پرورش داده است که همواره به دنبال بی تحرکی و ذخیره انرژی به جای مصرف انرژی هستند؛ چیزی که دقیقا نقطه متقابل خواست طبیعت است و تحت هیچ شرایط و قاعده و اصولی قابل توجیه برای سلامتی نیست. در واقع تنبلی به نوعی حاصل عدم توانایی انسان در هماهنگ سازی خود با زندگی ماشینی بوده است و منشاء تکاملی دارد. روزگاری که هنوز کشاورزی تحت کنترل انسان در نیامده بود اغلب انسانها بیشتر زمان خود را به جستجو برای غذا و شکار میگذراندند؛ چیزی که همچنان در طبیعت ناب و وحشی در جریان است. در آن زمان شغل انسان جستجو برای مقداری غذا و زنده ماندن بوده است و مواد غذایی کمیاب بوده است و دستیابی به انرژی برای زنده ماندن کاری بسیار سخت بوده است و برای همین شغل انسانها چیزی جز تامین انرژی با جستجو و شکار به منظور دستیابی به مواد غذایی مورد نیاز بدن نبوده است. ذهن برای این که مقدار انرژی ارزشمند به دست آمده را ذخیره کند به صورت ناخودآگاه بدن را تشویق به تنبلی و راحت طلبی به منظور حفظ انرژی میکرده است؛ برای همین است که ما همیشه راحتترین مسیر برای رسیدن به اهداف را انتخاب میکنیم. از طرفی با توجه به کمبود مواد غذایی ذهن همواره بدن را تشویق به پرخوری و استفاده از مواد پر انرژی میکرده است تا این مواد به صورت چربی در بدن انباشه شوند و در زمانهای بحرانی که دسترسی به غذا وجود ندارد این چربیها تبدیل به انرژی شوند و از مرگ در اثر گرسنگی جلوگیری کنند؛ که یکی از دلایل میل انسان به مواد غذایی پر کالری هم که از ذهن باستانی به ما به ارث رسیده است همین است؛ آن قسمت از ذهن کمتر تکامل یافته ما با منشاء باستانی هنوز باور دارد باید در طبیعت به شکار برویم و مواد غذایی به اندازه کافی وجود ندارد و سعی میکند ما را تشویق کند تا با کم کاری کالری کمتری مصرف کنیم و با پرخوری انرژی بیشتری برای مواقع بحرانی ذخیره کنیم. انگار هنوز نتوانسته است باور کند که زندگی ماشینی چه بلایی به سر انسان آورده است. این روزها ما پشت صندلیهایمان بی تحرک نشستهایم و احتمالا با چند کلیک و چند جابجایی و با چند خط نوشتن به شکار پول میرویم و بعد با آن پول هر چقدر که بخواهیم کالری ارزان میخریم و مصرف میکنیم و بدن هم که ارزش کالری را به خوبیِ گذشته میداند، آن را به صورت چربی انباشته میکند. این کاملا متضاد زندگی انسان اولیه است که از صبح تا شب برای به دست آوردن مقداری انرژی تقلا میکرده است و ترسها و نبردهای زیادی را تجربه میکرده است. منشاء تنبلی در انسان مدرن این بوده است. در طبیعت موجودی که شکار نکند محکوم به فنا است؛ ولی در زندگی مدرنِ آمیخته با پول، شکار دیگر معنی نمیدهد. در آزمایشی محققان به چند میمون استفاده از پول را یاد دادند؛ بعد از مدتی مشاهده کردند که میمونها درگیر دروغ، فساد و قمار و بی اخلاقیهایی از جنس انسانی شدهاند. محققان آزمایش را سریعا متوقف کردند تا میمونها پول و تبعات ناشی از زندگی آمیخته با پول را فراموش کنند. زندگی ماشینی و بینش مصرف گرایی که در ما به وجود آورده است کیفیت زندگی انسان از نظر اخلاقی را به سمت و سوی خوبی سوق نداده است. ما نیاز داریم جهت هماهنگ کردن هر چه بیشتر بدن و ذهن خود با طبیعت به صورت مصنوعی بدن خود را تحت تحرک و شوکهای ناشی از تحرکات مصنوعی قرار دهیم تا سلامتی گذشتگان خود را از نظر جسمی و از نظر روانی بازیابی کنیم و میل و رغبتمان به زندگی بیشتر شود.
هدف انسان از زیستن
به طور قطع ما نمیدانیم هدف خرد غایی از به وجود آوردن حیات و زندگی انسان چه بوده است؛ ولی به خوبی میدانیم که هدف و تلاش تک تک انسانها احساس رضایت و کامیابی از زندگی است؛ و زندگی صنعتی نه تنها از رساندن انسان به این هدف عاجز مانده، بلکه فاصله ما را با خوشحالی بیشتر کرده است.
نتیجه گیری
این مقدمه گفته شد تا اطمینان حاصل کنیم هوش مصنوعی قرار نیست زندگی ما را رنگی و زیبا کند؛ بلکه همین مقدار انگیزه و هیجانی که از زندگی داریم را هم احتمالا از ما خواهد گرفت. باید امیدوار باشیم هوش مصنوعیِ انسان شناس بتواند یک سرگرمی مصنوعی برای ما پیدا کند و زندگی خالی از انگیزه را برای انسانها جذاب کند. سرعت تطبیق انسان با سرعت تکنولوژی یکسان نیست و احتمالا یک راه حل ممکن دستکاری ژنوم انسان یا ترکیب انسان با ماشین و یا جایگزین کردن انسان با ماشینهای هوشمند جهت تطبیق بیشتر با محیط باشد.
زندگی پسامدرن
ما در عصر ماشینی زندگی میکنیم؛ عصری که منجر به شکل گیری اقتصاد و به وجود آمدن زندگیهای مبتنی بر پول شد. ما در عصری هستیم که در هیچ برههای از تاریخ به این میزان پول محور نبوده است. زندگی مدرن بر روی به دست آوردن پول و در نتیجه خرید دستگاهها و ماشینها، خدمات و انواع کالاهای دیگر متمرکز میباشد. سبدی از خریدنیها با وعده آوردن رفاه و آرامش به زندگی انسان. کارخانههای و شرکتها به عنوان چرخ دندههای صنعت در حال حرکت هستند تا بتوانند نیاز بشر به کالاها را برطرف کنند. کالاها تنوع زیادی دارند و برای انواع سلیقهها درست میشوند؛ ولی همچنان فاصله زیادی تا محصولات و خدمات کاملا شخصی سازی شده و متناسب با سلیقه مشتری وجود دارد که به نظر میرسد هوش مصنوعی قرار است این شکاف را از میان بردارد. در عمل شرکتها توان عملیاتی جهت تولید محصول کاملا سفارشی مطابق سلیقه هر فرد را ندارند و این کار سربار هزینهای زیادی برای آنها خواهد داشت.
تصور کنید میخواهید یک خانه بسازید، احتمالا این خانه را در ذهن خود بارها تصور میکنید تا با توجه به سلیقه شما شکل بگیرد. بعد از آن نیاز است که این خانه بر روی کاغذ آورده شود و احتمالا به صورت کامپیوتری طراحی شود. فاصله بین ذهن و نرم افزار هزینه زمانی و هزینه مالی دارد و احتمالا هرگز نتیجه کار به صورت قطعی آن چه که انتظارش را داشتهایم نباشد و نیاز باشد بارها و بارها این کار را بکنید تا احساس کمال کنید و نتیجه نهایی را دریافت کنید.
در مثالی دیگر تصور کنید یک خودرو کاملا سفارشی نیاز دارید که مطابق سلیقه خودتان طراحی شده است. ایجاد یک طرح جدید از خودرو حتی برای بزرگترین کمپانیهای خودرو سازی نیز هزینه بر است و تصور ساخت خودروهای کاملا بازطراحی شده متناسب سلیقه مشتری فعلا غیر ممکن به نظر میرسد.
شاید بخواهید به آرایشگاه بروید و خواهان یک مدل موی کاملا منحصر به فرد و جدید مطابق سلیقه خود باشید که همخوانی زیادی با چهره شما داشته باشد.
نظرتان در مورد یک لباس کاملا منحصر به فرد چیست که از هر نظر برای خودتان دوخته شده باشد و متناسب سلیقه و هیکل شما باشد.
شاید بخواهید به یک رستوران بروید و یک غذای کاملا جدید بخواهید که برای سلیقه شما طراحی شده باشد ولی شناخت کاملی از نحوه انتخاب و ترکیب مواد تشکیل دهنده آن نداشته باشید.
در عصر مصرف گرایی با روی کار آمدن هوش مصنوعی و شروع زندگی پسامدرن، سلیقه گرایی جایگاه بیشتری در زندگی انسانها پیدا میکند و میتوان پاسخی کاملا سفارشی برای نیازهای هر شخص ارائه کرد.
دادن طول، عرض و نقشه زمین به هوش مصنوعی، مشخص کردن تعداد اتاقها، نحوه چینش پنجرهها، انتخاب چندین عکس و فیلم از خانههایی که مورد پسند شما است، ارائه کمی توضیحات اضافه مطابق سلیقه شما، انتخاب متریالی که مورد علاقه شماست و بعد درخواست یک طرح سه بعدی کامل از هوش مصنوعی مسئلهای نیست که در حال حاضر هوش مصنوعی در کمتر از چند ثانیه نتواند آن را برای شما پیاده سازی کند. همچنین منابع زیادی در فضای وب وجود دارد که هوش مصنوعی به آنها دسترسی داشته و میتواند بر اساس این منابع و تجربیات به شما مشاوره بدهد تا بهترین انتخابها را داشته باشید. این که تا به حال چنین ابزاری پیاده سازی نشده است احتمالا جنبه اقتصادی دارد تا جنبه توانایی فنی.
به طور مشابه شما میتواند با دادن چند عکس از بیرون و داخل خودرو و تعریف ویژگیهای مد نظر خودتان، از هوش مصنوعی بخواهید این خودرو را برای شما طراحی کند. البته که طراحی خودرو هزاران پارامتر برای ارزیابی دارد که اتفاقا تعریف این محدودیتها و پارامترها برای هوش مصنوعی باعث کمتر شدن خطای طراحی خواهد شد. با پیشرفت بیشتر پرینترهای سه بعدی میتوانید طرح مورد نظر خود را در کمتر از چند ساعت تحویل بگیرید؛ حتی اگر یک خودرو کاملا جدید و پیشرفته باشد. زمانی که طرح خود را تکمیل کردید، هوش مصنوعی از تمام محدودیتها آگاه است و میتواند تمام موارد و مسائلی که پیش بینی کرده است را برای شما توضیح دهد که شما مطابق سلیقه خودتان میتوانید این محدودیتها را در نظر بگیرید و یا به سادگی از آنها بگذرید.
اگر برای هوش مصنوعی در یک رستوران توضیح دهید که غذای جدیدی میخواهید بهتر از هر کسی میتواند آن را برای شما آماده کند. با پرسیدن چند سوال و مشخص کردن چند ترکیب و اسم بردن از چند غذا هوش مصنوعی میتواند بهترین ترکیب که مطابق میل انسان باشد و با یکدیگر همخوانی داشته باشد را شناسایی و آماده کند.
با توجه به آمار و احتمالات که در هوش مصنوعی به کار گرفته شده است، طراحی آن شباهت بسیار زیادی به طرح یک ماشین دارد که خروجی آن کاملا مطابق دادههای مورد انتظاری است که به آن تزریق شده است. به نوعی هوش مصنوعی یک هوش سلیقهای است. مطابق توضیح داده شده، عملکرد آن به این شکل است که در ازای میلیونها و یا حتی میلیاردها ورودی انتظار یک خروجی قطعی از هوش مصنوعی داریم و انتظار داریم که با وارد کردن دادههای جدید بتواند خروجی مورد نظر را با توجه به دادههای قبلی تولید کند. این عملکرد کاملا با تعریف انسان از سلیقه جور در میآید؛ به این صورت که با ارائه یک سری از دادههای مطلوب که مورد نظر شماست، انتظار نزدیکترین و بهترین خروجی را از هوش مصنوعی داشته باشید.
عصر سلیقه گرایی نزدیک است.
دیدگاهتان را بنویسید
می خواهید در گفت و گو شرکت کنید؟خیالتان راحت باشد :)